Showing posts with label برف. Show all posts
Showing posts with label برف. Show all posts

Friday, May 1, 2009

باران طهارت


کلاله ابر های بهار ی
به سپیدی برف های کوهساران
معلق در میان آسمان لایتناهی

ای کاش گوش سمیعت میداشتم از برای زمزمه های پنهانی ابرها
که رعدش پرده استماع بی خبران را درید
و برقش چشم کور دلان بینا کرد

دوباره احساس پاکی بواسطه گناهان شسته
دوباره احساس دعا بواسطه اقبال توبه

و سبزی بوته گلی که در این اطراف است ...
آمیخته به بوی پاک طبیعت
که ماه ها از اذهان پوسیده فراموش

و تو زشتی گناهان را از وجودشان زدودی
و چه حیف که ایشان باز به راهشان ادامه میدهند

Tuesday, June 26, 2007

گذشته حال آینده



گذشته حال آینده

در میان برفها
قدمهای استوار برمی داری
کودکان خیال را بینی
قدم بر جای پای تو نهند
در افق نگری
دوستانی در راه مانده
حال قدری از تو فاصله گرفته اند
بی اعتنا گامی به جلو برمی داری
آرام آرام فرو می روی
ناگاه مردی آید که دست به سویت دراز کرده
و چراغش دوردستها را روشن کرده
خیز بر می داری
چشمانت را می بندی و باز می کنی
خورشید طلوع کرده
و مرد تاریکیها ناپدید شده است.